-
......
جمعه 2 تیر 1385 22:42
تو اگر میدانستی که چه زخمی دارد که چه دردی دارد خنجر از دست عزیزان خوردن از من خسته نمی پرسیدی آه ای مـــــــــــرد چرا تنـــــــــــــــــهایی ..... هنگام مرگ مرا در تابوت سیاه قراردهید تا همگان بدانندهر چه سیاهی بود من کشیده ام و دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا همگان بدانندباخودهیچ نمیبرم وچشمانم را باز...
-
دلم کسی را می خواهد که دوستم داشته باشد ...
پنجشنبه 1 تیر 1385 22:15
شانه هایش را برای گریستن وسینه اش را برای نهادن سرم و چشمانش را برای خالی نمودن غم هایم می خواهم . دلم کسی را می خواهد که مرا با هرانچه هستم دوست بدارد . با تمام خوبی ها و بدی هایم . با تمام مهربانی ها و نا مهربانی هایم . دلم کسی را می خواهد که افتاب مهر را به قلب خسته ام هدیه دهد . کسی چون تو....
-
عاشقان
چهارشنبه 31 خرداد 1385 23:15
آهای عاشقان اینک که پا به این راه دشوار گذاشته اید با صداقت عشق را ابراز کنید ، تنها عاشق یک دل باشید تنها به یک نفر دل ببندید ، و با یکرنگی و یکدلی زندگی کنید آهای عاشقان به عشق خود وفادار باشید ، تا پایان راه با عشق باشید و از ته دل عشق را دوست داشته باشید آهای عاشقان از تمام وجود عاشق شوید ، و با اراده و اطمینان پا...
-
.... چیزی برای گفتن نیست....
سهشنبه 30 خرداد 1385 23:04
عشق نمی پرسه که تو کی هستی فقط میگه تو مال من هستی، عشق نمی پرسه اهل کجایی فقط میگه تو قلب من هستی، عشق نمی پرسه تو چیکار میکنی فقط میگه باعث میشی قلب من به ضربان بیفته، عشق نمی پرسه چرا دور هستی فقط میگه همیشه با من هستی، عشق نمی پرسه که دوستم دازی؟؟؟؟ فقط میگه دوستت دارم
-
عشق پاک
دوشنبه 29 خرداد 1385 15:53
آدم تو زندگیش فقط یه بار عاشق میشه ... اگه حتی به دو بار کشید اون عشق نیست... آدم وقتی عاشق شد حتی یه لحظه هم عشقش رو نمیذاره و بره اگه این کارو کرد اون عشق نیست...آدم وقتی عاشق شد چشمش خود به خود روی همه بسته میشه اگه نشد اون عشق نیست... آدم وقتی عاشق شد فقط صلاح و خوبیه عشقش رو میخواد اگه غیر از این بود اون عشق...
-
عشق چیست؟
یکشنبه 28 خرداد 1385 09:51
از دیار پرسیدن عشق چیست؟ گفت : خشکیدن از اسمان پرسیدن عشق چیست؟ گفت : باریدن از گل پرسیدن عشق چیست؟ گفت : پرپرشدن از زمین پرسیدن عشق چیست؟ گفت : لرزیدن از انسان پرسیدن عشق چیست؟ ناگهان ندایی از درونش بر خاست وگفت : جدایی
-
آیا این عشق است
چهارشنبه 24 خرداد 1385 11:03
اگر می دانستی در انتظار و خواستن تو چه کشیده ام آیا این عشق است؟ چه طور به من بگو چه طور خواهم فهمید؟ آیا قلبم وادارم خواهد کرد که باور کنم این عشق است؟ یا که می توانم به احساسی که دارم اطمینان کنم؟ اگر می توانستی فکرم را بخوانی می فهمیدی چه قدر سعی کرده ام اما هنوز نمی توانم تصمیم بگیرم اگر می دانستی در انتظار و...
-
دلم برایش تنگ است ...
دوشنبه 22 خرداد 1385 21:17
دلم برای کسی تنگ است که ؛ آفتاب ِ صداقت را به میهمانی ِ گلهای باغ می آورد وگیسوان بلندش را به بادها میداد ودستهای سپیدش رابه آب می بخشید ... دلم برای کسی تنگ است که ؛ همچو کودک ِ معصومی دلش برای دلم می سوخت و مهربانی را نثارمن میکــــرد ... دلم برای کسی تنگ است که ؛ تا شمال ترین ِشمال ودر جنوب ترین جنوب ، همیشه .....
-
با من رویاهایی را بیافرین تا به دنبال آنها برویم
یکشنبه 21 خرداد 1385 08:22
من / عشق پاک یعنی سرزمین لحظه یعنی بیداد عشق من باختن عشق جان یعنی زندگی لیلی و قمار مجنون در عشق یعنی ... شدن ساختن عشق دل یعنی کلبه وامق و یعنی عذرا عشق شدن من عشق فردای یعنی کودک مسجد یعنی الاقصی عشق / من عشق آمیختن افروختن یعنی به هم عشق سوختن چشمهای یکجا یعنی کردن پر ز و غم دردهای گریه خون/ درد بیشمار عشق من یعنی...
-
وقتی که رفت...
یکشنبه 14 خرداد 1385 14:33
وقتی که رفت ، همهء رنگها کنار دریچهء قلبم مردند و فقط رنگ رفتنش ماند....... وقتی که دیگر نبود ، همهء اطلسی های باغچه پژمردند...... وقتی که رفت.....آسمان دیگر آبی نبود......و خدا چتر خاکستری اش را بر سر چنار پیر گرفت و چشمانش را بست ....... وقتی که رفت خوبی همه سپید ، سیاه شد و شروع به گریستن کرد...... از وقتی که رفت...
-
در این غربت و تنهایی تلخ در پس کوچه خاموش فراموشی ها
یکشنبه 7 خرداد 1385 22:10
از غم دوری تو و ز دلواپسی رفتن تو می لرزم دشت خاکی دل از سبز تهی است دلم از شادی لرزان است همه جا از سفرت ویران است دل من صد افسوس صبح کافوری را هیچ باور نکند ای طلوع طپش فاصله ها من ز دلتنگی حجم هجرت... من از آشفتگی وحدت جمع و ز تنگی قفس می ترسم . سفرت وسعت زجر آور نزع ... مرو ای ساقی عشق ... مرو ای منشا الهام غزل...
-
پروانه ای دور شمع
شنبه 6 خرداد 1385 22:23
so Lonly دیروز کسی به من گفت Well someone told me yesterday که وقتی عشقت را ترک می کنی That when you throw your love away می خواهی تظاهر کنی که برایت مهم نیست you act As if you don t care گویی که می خواهی به جایی بروی You look as if you are going somewhere اما نمی توانم خودم را متقاعد کنم But i just can t convince...
-
زندگی
جمعه 5 خرداد 1385 16:57
بر سکوت جاده ی خاموش من به هذیان یا تبی سوزان به غوغایی در این هنگامه ی جان سوز خانه ام خاموش دیده ام گریان خنده ایا اندر این غوغا یکی نجوای دیگر نیست؟ گفته ام آیا؟ ((که او را دوست می دارم)) باد هر دم این سخن را باز می تابد رعد می غرد و باران است اینک یا که اشک من؟ در این غوغای شب خوانی؟ صبح گاهان ناگهان باران سکوت...
-
به نام آنکه ناقوس قلبش صدای عشق می نوازد
پنجشنبه 28 اردیبهشت 1385 10:11
نمی خواهم بگویم تورا به اندازه ی دریاها و اقیانوس ها دوست دارم چون دریا ها و اقیانوس ها خشک شدنی هستند . نمی خواهم بگویم تورا به اندازه ی خورشید دوست دارم چرا که خورشید را غروبی هست . اما می خواهم تورا به اندازه ی چیزی دوست داشته باشم که آن را پایانی نباشد . مهربانم : من تورا به اندازه ی قلبم دوست دارم چرا که قلبم تا...
-
شاید عشق
دوشنبه 18 اردیبهشت 1385 18:46
نیمکت تنهای من سلام به همه ی دوستان یک مدت آپ نمیکنم ولی شما سر بزنید مرسی.بای
-
برای آخرین بار
شنبه 16 اردیبهشت 1385 22:40
برای آخرین بار میگویم که دوستت دارم دوستت دارم ، بی آنکه مرا دوست داشته باشی ... دوستت دارم حتی اگر از چشمان خیسم بخندی و بی خیال این باشی که دلم شکسته است... دوستت دارم حتی اگر دلت سنگ باشد ، حتی اگر هیچ احساسی بر من نداشته باشی با اینکه میدانم در دلت یک دنیا محبت است و احساست مثل آب پاک و زلال است... عزیزم باور کن...
-
چیزی برای گفتن نیست
جمعه 15 اردیبهشت 1385 08:58
انقدردوست دارم , بشنوی خندت میگیره تو نگاه میکنیو دلم تو چشات میمیره ا نقدردوست دارم , دیوونه بازی میکنم کلکم شاکی نشو من تورو راضی میکنم قیمت چشای تو قلب منه , اندازه نیست واسه دوست دشتن تو نیازی به اجازه نیست انقدردوست دارم , حوصله تورو سر میبرم یه روز نیای بگی دوست ندارم ساعت دیدن تو , صدای من در نمیاد اره تقصیر...
-
رفاقت قصه تلخی است
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1385 20:54
رفاقت قصه تلخی است ، که از نامش هراسانم . من آن گلبرگم که می میرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم . خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد خواهان کسی باش که خواهان تو باشد.......!!!!!!!!!!
-
شاید...
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1385 20:44
شاید اگر دائم بودی کنارم یه روز می دیدم که دوستت ندارم میخوام برم که تا ابد بمونم سخته برای هر دومون میدونم فکر نکنی دوری و اینجا نیستی قلب من اونجاست تو تنها نیستی خودم میرم عکسام ولی تو قاب میشنوه حرف رو ولی بی جوابه رفتن من شاید یه انتقام واسه شناخت تو تو این زمونه غصه نخور زندگی رنگارنگه یه وقتایی دور شدنم قشنگه...
-
مناظره
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1385 07:02
مناظره ! زندگی : من فرصتی مغتنم برای بودنم تو اژدهایی مترصد بلعیدن مرگ : من اغازی به ارامش ابدیم تو اغازی به الام دنیوی زندگی : من خالق یک لحظه شیرین عاشقانه ام توجابری که دریغ از این لحظه نداری مرگ : تو تحمیل ناخواستهء گریبانگیر بشریتی من منتخب انها برای رهایی از تو زندگی : تو فاجعه انفصال عاشق و معشوقی من فرصت...
-
این هم برای عزیز ترین دوستم
دوشنبه 11 اردیبهشت 1385 21:05
-
شهر عشق
دوشنبه 11 اردیبهشت 1385 17:14
برای چندمین بار از تو گفتم که شهر عشق تو پایان ندارد بیادت هست زخمی بر دلم هست که جز لبخند تو درمان ندارد تمام سرزمین آرزو را ... به دنبال گلستان تو گشتم میان سقف گیتی را گشودم پی یک قطره باران تو گشتم برایم دعا کن عزیز ....... تو پاکی و خودت خبر نداری
-
زندگی رویایی
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1385 20:23
امروز ............. زندگی من گورستانی از آرزوهای بر باد رفته است ... و تو آخرین آرزوی بر باد رفته من...امروز بدترین روز امسال منست... من دیوانه ام... تو زیر قرارمان زدی و من ناگهان زیر همه چیز... می دانی... همه چیز به همین راحتی تمام می شود... من له خواهم شد وتو می گذری... گفته بودم می ترسم... گفته بودم که من تنها......
-
کهکشان عشق
سهشنبه 5 اردیبهشت 1385 16:47
من درکهکشان عشق به توغرقه وتوتنها ستارهء نورانی این کهکشان عظیم مرا ازرؤیاهای خود ترد کردی وتنها به اعماق کورشدهء کهکشانی فرستادی که راه برعبورهرستارهء نورانی بسته وخود را ازچشمان اوربودی نمی دانم چه شد که آن عظمت روزهای عشقت وعشقم به پایان رسید وتنها برای من خاطره های چه خوش وتلخ به یادگار دارد وتورا نمی دانم نمی...
-
تقدیم به همه دوستان عاشق
یکشنبه 3 اردیبهشت 1385 19:42
می گریم در اشک هایم تو را می بینم اشک هایم را پاک می کنم کسی تو را نبیند **** با توام ای سهراب ای به پاکی چون آب یادته گفتی بهم : تا شقایق زنده است زندگی باید کرد نیستی سهراب ببینی که شقایق هم مرد دیگه با چی کسی و دلخوش کرد ؟ یادته گفتی بهم : اومدی سراغ من ، نرم و آهسته بیا که مبادا ترکی برداره چینی نازک تنهایی تو...
-
فروغ
پنجشنبه 31 فروردین 1385 12:16
رفتم , مراببخش و مگو او وفا نداشت راهی به جز گریز برایم نمانده بود این عشق آتشین پر درد بی امید در وادی گناه و جنونم کشانده بود رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را با اشک های دیده زلب شستشو دهم رفتم که ناتمام بمانم در این سرود رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز دیگر سراغ شعله آتش ز من مگیر...
-
عشق
چهارشنبه 30 فروردین 1385 22:01
بی تو، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن، چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. در نهانخانه ی جانم یادِ تو درخشید باغِ صد خاطره خندید عطرصد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پرگشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم ساعتی برلب آن جوی نشستیم تو...