من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

من و تو

!ما ماهی های اوزون برون. محکوم به ماهی تابه ی واقعیتیم

عاشقان

 آهای عاشقان اینک که پا به این راه دشوار گذاشته اید

 با صداقت عشق را ابراز کنید ، تنها عاشق یک دل باشید

 تنها به یک نفر دل ببندید ، و با یکرنگی و یکدلی زندگی کنید

آهای عاشقان به عشق خود وفادار باشید ، تا پایان راه با عشق باشید

 و از ته دل عشق را دوست داشته باشید

آهای عاشقان از تمام وجود عاشق شوید ، و با اراده و اطمینان پا به این راه بگذارید

رسم عاشقی دروغ و خیانت نیست ، رسم عاشقی صداقت است پس سرلوحه و الگوی

 خود را صداقت قرار دهید

آهای عاشقان نه لازم است مجنون باشید و نه فرهاد ، تنها خودتان باشید

  همین و بس.......

آهای عاشقان ، ساده نباشید ، عشق را از ته دل بخواهید

 و انتظار عشق را حتی تا پای مرگ بکشید

آهای عاشقان عشق را برای قلبش بخواهید نه برای هوس

.... چیزی برای گفتن نیست....

عشق نمی پرسه که تو کی هستی فقط میگه تو مال من هستی، عشق نمی پرسه اهل کجایی فقط میگه تو

 قلب من هستی، عشق نمی پرسه تو چیکار میکنی فقط میگه باعث میشی قلب من به ضربان بیفته، عشق

نمی پرسه چرا دور هستی فقط میگه همیشه با من هستی، عشق نمی پرسه که دوستم دازی؟؟؟؟ فقط میگه

دوستت دارم 

عشق پاک

آدم تو زندگیش فقط یه بار عاشق میشه ... اگه حتی به دو بار کشید  اون عشق نیست... آدم وقتی عاشق شد  حتی یه لحظه هم عشقش رو نمیذاره و بره  اگه این کارو کرد اون عشق نیست...آدم وقتی عاشق شد  چشمش خود به خود روی همه بسته میشه  اگه نشد اون عشق نیست... آدم وقتی عاشق شد فقط صلاح و خوبیه عشقش رو میخواد  اگه غیر از این بود اون عشق نیست... آدم وقتی عاشق شد یه لحظه نمیتونه غم عشقش رو ببینه و آروم بگیره  اگه غیر از این شد اون عشق نیست... آدمی که عاشق شد  هیچ وقت با رفتن عشقش به آرامش نمیرسه اگه رسید اون عشق نیست... آدمی که عاشق شد  آرامش رو فقط تو آغوش عشقش میبینه اگه غیر از این شد اون عشق نیست...  آدم اگه عاشق شد هیچ وقت اون عشق رو فراموش نمیکنه حتی اگه ازش دور بشه و همه درهای بینشون بسته بشه  اگه فراموش کرد اون عشق نیست... آدمی که عاشق شد    آدم نیست  اون فــقـط یــــه عـــاشــقـــــه...    

عشق چیست؟

از دیار پرسیدن عشق چیست؟

                                           گفت : خشکیدن

از اسمان پرسیدن عشق چیست؟

                                         گفت : باریدن

از گل پرسیدن عشق چیست؟

                                       گفت : پرپرشدن

از زمین پرسیدن عشق چیست؟

                                    گفت : لرزیدن

از انسان پرسیدن عشق چیست؟

                                  ناگهان ندایی از درونش بر خاست وگفت : جدایی

آیا این عشق است

اگر می دانستی

در انتظار و خواستن تو

چه کشیده ام

آیا این عشق است؟

چه طور به من بگو چه طور خواهم فهمید؟

آیا قلبم وادارم خواهد کرد که باور کنم این عشق است؟

یا که می توانم به احساسی که دارم اطمینان کنم؟

اگر می توانستی فکرم را بخوانی

می فهمیدی چه قدر سعی کرده ام

اما هنوز نمی توانم تصمیم بگیرم

اگر می دانستی

در انتظار و خواستن تو

چه کشیده ام

آیا این عشق است؟

به من بگو آیا این عشق است؟

آیا تو می دانی که این واقعیت دارد؟

میدانی که عشق واقعی تا آخر عمر می ماند؟

آیا مثل ستاره های آسمان می درخشد؟

و می دانی که اگر بتوانی فقط برای یک لحظه عاشق شوی...

آن لحظه ابدی خواهد شد

چرا چرا این قدر نامطمئنم

آیا این عشق است که در خانه مرا می زند؟

یا صدای طپش قلب من است؟

اگر می توانستی فکرم را بخوانی

تو می دانی که نمی توانم

آن چه را که در درونم احساس می کنم پنهان کنم 

اگر می دانستی

در انتظار و خواستن تو

چه کشیده ام

آیا این عشق است؟

به من بگو آیا این عشق است؟

به من بگو آیا این عشق است؟

        you