از دیار پرسیدن عشق چیست؟
گفت : خشکیدن
از اسمان پرسیدن عشق چیست؟
گفت : باریدن
از گل پرسیدن عشق چیست؟
گفت : پرپرشدن
از زمین پرسیدن عشق چیست؟
گفت : لرزیدن
از انسان پرسیدن عشق چیست؟
ناگهان ندایی از درونش بر خاست وگفت : جدایی
سلامسپهر جانخوبیمن که اصلا اوضاع احوال خوبی ندارمنگران یکی از دوستای خوبم هستم خیلی وقته ازش بی خبرمهر وقت آپ کردی خبرم کنخیلی زیبا می نویسیموفق وپیروز باشییا حق
سلام خیلی قشنگ بود آفرین
سلام
سپهر جان
خوبی
من که اصلا اوضاع احوال خوبی ندارم
نگران یکی از دوستای خوبم هستم
خیلی وقته ازش بی خبرم
هر وقت آپ کردی خبرم کن
خیلی زیبا می نویسی
موفق وپیروز باشی
یا حق
سلام خیلی قشنگ بود آفرین