-
تعطیل
شنبه 15 مرداد 1390 11:32
به علت فیسبوک زدگی اجتماعی تا اطلاع ثانوی تعطیل
-
مرغ باران
شنبه 28 خرداد 1390 10:50
در تلاش شب که ابر تیره می بارد روی دریای هراس انگیز و ز فراز برج باراند از خلوت، مرغ باران می کشد فریاد خشم آمیز و سرود سرد و پر توفان دریای حماسه خوان گرفته اوج می زند بالای هر بام و سرائی موج و عبوس ظلمت خیس شب مغموم ثقل ناهنجار خود را بر سکوت بندر خاموش می ریزد، - می کشد دیوانه واری در چنین هنگامه روی گام های کند و...
-
گنجشک
پنجشنبه 12 خرداد 1390 13:00
من بانوی تاج دار ِ عشقم را که در قصر غصه و سوسن سکنا دارد شبانه به کوچه های سر گردانیم دعوت می کنم بانوی عشق من با تاج سوسنش پا برهنه و گرسنه به کوچه های سرگردانی من می آید.ر آخرین بار او را به جایی بردم تا به وضوح ببیند اژدهای هزار چشمی را که بر پیچک هزار پیچ شاخک هایش گنجشکی تنها گل سرخی را در آواز پیوسته صدا می زد
-
با کشورم چه رفته است
سهشنبه 20 اردیبهشت 1390 13:56
با کشورم چه رفته است ... که زندانها از شبنم و شقایق سرشاراند و بازماندگان شهیدان انبوه ابرهای پریشان و سوگوار درسوگ لالههای سوخته میبارند با کشورم چه رفته است که گلها هنوز سوگوارند با شور گردباد آنک منم که تفته تر از گردبادها در خارزار بادیه می چرخم تا آتش نهفته به خاکستر آشفته تر ز نعره ی خورشیدهای تیر از...
-
نثار شب های خاموش مادرم!
پنجشنبه 1 اردیبهشت 1390 10:59
اهل کاشانم روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم ، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی. مادری دارم ، بهتر از برگ درخت. دوستانی ، بهتر از آب روان و خدایی که در این نزدیکی است... لای این شب بوها، پای آن کاج بلند. روی آگاهی آب، روی قانون گیاه. من مسلمانم. قبله ام یک گل سرخ. جانمازم چشمه، مهرم نور. دشت سجاده من. من وضو با تپش پنجره ها می...
-
آرتور شوپنهاور
چهارشنبه 31 فروردین 1390 13:13
آرتور شوپنهاور در سال 1788 در شهر دانتزیگ یا گدانسک فعلی در آلمان متولد شد. بنا به خواست خانواده قرار بود بازرگان شود و در تجارت بینالمللی فعال شود، اما او به سراغ درس و دانشگاه و علم و تحقیق رفت. پیش از رسیدن به سی سالگی کتابی به نام جهان همچون اراده و نمایش نوشت و منتشر کرد که...
-
بهاران خجسته باد
یکشنبه 29 اسفند 1389 12:56
نوروز یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران نوروز را جشن میگیرند. زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است. نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب میشود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است. بنا به پیشنهاد جمهوری...
-
نیلوفرستان
پنجشنبه 19 اسفند 1389 12:53
آوایش از دور، بانگ خوش آمد بود - شاید - پوینده در پهنای آن دشت زمرد، بالنده تا بالای آن باغ زبرجد، مثل همیشه، گرم، پر شور ... *** نزدیک تر، نزدیک تر، از لابه لای شاخه ها، از پشت نیزار، گهگاه می شد آفتابی ! نیلوفرستانی، چمن زاری، که چون عشق، تا چشم می پیمود، آبی ! *** نزدیک تر، نزدیک تر، او بود، او بود . آن همدل همصحبت...
-
سرودی برای مادران
دوشنبه 9 اسفند 1389 14:03
پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد چه کسی او؟ زنی است در دوردست های دور زنی شبیه مادرم زنی با لباس سیاه که بر رویشان شکوفه های سفید کوچک نشسته است رفتم و وارت دیدم چل ورات چل وار کهنت وبردس بهارت پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد و این بار زنی بهیاد سالهای دور سالهی گمم سالهایی که در کدورت گذشت پیر و فراموش گشته...
-
زمین(II)
جمعه 29 بهمن 1389 02:50
انسان دیگر باره گفت:- راز پیامت را اما چگونه می توانستم دریابم؟ - می دانستی که منت عاشقانه دوست می دارم (زمین به پاسخ گفت).می دانستی. و تو را من پیغام کردم از پس پیغام به هزار آوا که دل از آسمان بردار که وحی از خاک می رسد. پیغامت کردم از پس پیغام که مقام تو جایگاه بندگان نیست که در این گستره شهریاری تو و آنچه تو را به...
-
زمین(I)
سهشنبه 19 بهمن 1389 12:04
سلام دوستان عزیز.امروز یک بخش از شعر احمد شاملو به نامه زمین رو براتون میزام امید به این که لذت ببرین. پس آنگاه زمین به سخن در آمد و آدمی،خسته و تنها و اندیشناک بر سر سنگی نشسته بود پشیمان از کرد و کار خویش و زمین به سخن در آمد با او چنین می گفت: - به تو نان دادم من، و علف به گوسفندان و به گاوان تو، و برگ های نازک تره...
-
تورنج
شنبه 9 بهمن 1389 16:33
گفتا منم تورنجم اندر جهان نگنجم گفتم به از تورنجی لیکن به دست نایی گفتا تو از کجایی آشفته دلی و هایی گفتم منم غریبی از شهر آشنایی گفتا سره چه داری کس در خبر نداری گفتم بر آستانت دارم سر گدایی گفتا به دل ربایی مارا چگونه دیدی گفتم چو خرمنی گفت در بزم دل ربایی گفتم که بوی زلفت گمراه علمم کرد گفتا اگر بدانی هم او بر در...
-
شبانه
جمعه 8 بهمن 1389 20:06
مرا تو بی سببی نیستی. به راستی صلت کدام قصیده ای ای غزل؟ ستاره باران جواب کدام سلامی به آفتاب از دریچه ی تاریک؟ کلام از نگاه تو شکل می بندد خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی! پس پشت مردمکان ات فریاد کدام زندانی ست که آزادی را به لبان بر آماسیده گل سرخی پرتاب می کند؟ ورنه این ستاره بازی حاشا چیزی بدهکار آفتاب نیست. نگاه...
-
زندگی نامه سهراب سپهری
دوشنبه 17 آبان 1389 11:53
سهراب سپهری ( ۱۵ مهر ۱۳۰۷ در کاشان - ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ در تهران) شاعر و نقاش ایرانی بود. او از مهمترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبانهای بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده است. وی پس از ابتلا به بیماری سرطان خون در بیمارستان پارس تهران درگذشت. دورهٔ ابتدایی را در دبستان خیام...
-
گرگ
پنجشنبه 13 آبان 1389 01:04
گفت دانایی که گرگی خیره سر هست پنهان در نهاد هر بشر لاجرم جاریست پیکاری سترگ روز و شب مابین این انسان وگرگ زور بازو چاره ی این گرگ نیست صاحب اندیشه داند چاره چیست ای بسا انسان رنجور و پریش سخت پیچیده گلوی گرگ خویش وی بسا زور آفرین مرد دلیر هست در چنگال گرگ خود اسیر هر که گرگش را در اندازد به خاک رفته رفته می شود انسان...
-
فروغالزمان فرخزاد عراقی (اراکی)
شنبه 17 مهر 1389 12:49
فروغ فرخزاد (۸ دی، ۱۳۱۳ - ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵) شاعر معاصر ایرانی است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند. فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی بر اثر تصادف اتومبیل بدرود حیات گفت. فروغ با مجموعههای «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان...
-
زندگی نامه فریدون مشیری
چهارشنبه 14 مهر 1389 12:15
فریدون مشیری در سی ام شهریور ۱۳۰۵ در تهران به دنیا آمد. جد پدری او به دلیل ماموریت اداری به همدان منتقل شده بود، و پدرش ابراهیم مشیری افشار در سال ۱۲۷۵ شمسی در همدان متولد شد، و در ایام جوانی به تهران آمد و از سال ۱۲۹۸ در وزارت پست مشغول خدمت گردید. فریدون مشیری سالهای اول و دوم تحصیلات ابتدایی را در تهران انجام داد و...
-
کافه کا
شنبه 30 مرداد 1389 15:42
از این حرف ها که بگذریم می رسیم به سکوت بی پروای دل من... به چشم هایم نگاه می کنی و از شیطنت درونش اثری نمی بینی... به تو می خندم اما... فنجان قهوه ات را بر می داری و یکباره سر می کشی... از کلافه بودنت می هراسم و... به طرفم نیم خیز می شوی انگار که می خواهی حرفی بزنی اما سکوت می کنی... پیشخدمت دستی به شانه ام می زند و...
-
رنگ موزیک...
چهارشنبه 20 مرداد 1389 17:49
سکوت به نظر من خاکستری رنگ است... و بغض آبی مات... وقتی می خندم صورتی می شوم و وقتی اشک میریزم زرد زرد... وقتی تو را می بینم سبز به نظر می رسم و وقتی دلتنگت می شوم نارنجی... بنفش را وقتی احساس می کنم که مرا می بوسی و قرمز مخصوص آن وقت هایی است که حرصم را در می آوری... من ترکیب همه ی رنگ ها هستم اما آنگاه که صدای موزیک...
-
پریا
چهارشنبه 16 تیر 1389 13:05
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسه بود. زار و زار گریه می کردن پریا مث ابرای باهار گریه می کردن پریا. گیس شون قد کمون رنگ شبق از کمون بلن ترک از شبق مشکی ترک. روبروشون تو افق شهر غلامای اسیر پشت شون سرد و سیا قلعه افسانه پیر. از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می اومد از عقب از توی برج شبگیر...
-
زندگی نامه صادق هدایت
جمعه 4 تیر 1389 16:51
صادق هدایت (تولد ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در تهران - مرگ،خودکشی ـ ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در پاریس)، نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی است. هدایت از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران و یک روشنفکر برجسته بود. برترین اثر وی رمان بوف کور است که آن را مشهورترین و درخشانترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانستهاند. حجم آثار و مقالات نوشته شده...
-
احمق
پنجشنبه 3 تیر 1389 21:56
دلم می خواد به خودم فحش بدم... دلم می خواد خودمو بزنم... نه گریه ام می گیره نه می تونم بخندم... حالم بده... فقط اشک توی چشام جمع می شه و بعدش... ولی بغضم نمی شکنه... خدایا آخه چرا من انقدر احساساتی ام... نیلوفر
-
زندگی نامه نیما یوشیج
شنبه 22 خرداد 1389 16:29
علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج (زاده ۲۱ آبان ۱۲۷۴ خورشیدی در دهکده یوش استان مازندران - درگذشت ۱۳ دی ۱۳۳۸ خورشیدی در شمیران شهر تهران) شاعر معاصر ایرانی است. وی بنیانگذار شعر نو فارسی است. نیما یوشیج با مجموعه تأثیرگذار افسانه که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد. نیما آگاهانه تمام...
-
یاداشت
شنبه 8 خرداد 1389 15:46
نمی دونم امروز چند وقت گذشته از اینکه ننوشتم.ولی سلام.دلم خیلی واسه اینجا تنگ شده بود.شاید خیلی ها ندودن چرا.من سرباز شدم. یک جورایی من با این وب بزرگ شدم واسه همین خیلی دوسش دارم و هرگز نمی خوام که از دستش بدم.حالا.....امیدوارم همتون یک روز سرباز بشین حالتون جا بیاد که دیگه به من نخندین راستی سال نو هم تبریک می گم به...
-
تنهایی گل ها...
دوشنبه 13 اردیبهشت 1389 14:06
امروز... پروانه ای را دیدم که... مرده بود... و...بالهای رنگارنگ و بی جانش در باد تکان می خورد... و گل های زرد صحرا که او را فریاد می زدند... نیلوفر آبی...
-
خسته...
یکشنبه 29 فروردین 1389 00:21
صدای سخنم ابری است و واژه های تکراری طعم تلخ حقیقت می دهند... دل چشم هایم از هیچ و پوچ گرفته... شاید هم از آن موقع که بی خداحافظی رفتی دلم دوباره ساز غم کوک کرد... خلاصه... دقیق ها سخت می گذرند و من بیش از همیشه خسته ام... وتنها!!! نیلوفر...
-
تظاهر...
دوشنبه 17 اسفند 1388 12:20
خسته ام... از همای آدمای اطرافم... ار آدمایی که سعی می کنن پوچی درونشون رو پشت رنگ و لعاب بیش از حد آرایششون یا لباس های رنگارنگشون پنهان کنن... آدم هایی که مثل یک عروسک کوکی خیلی دلبر و خوشگل فقط زندگی می کنن تا یکی بیاد بخردشون و با خودش به خونه ببره... آدم هایی که همه ی فضای اطرافم رو پر کردن و من فقط برای فرار ار...
-
از طرف خدا...
سهشنبه 4 اسفند 1388 10:45
به : تو تاریخ : امروز موضوع : خودت رفرنس نامه : زندگی من خدا هستم امروز می خواهم به تمامی مشکلات تو رسیدگی کنم به کمک تو هم نیازی ندارم پس روز خوبی داشته باشی من دوستت دارم و بخاطر داشته باش وقتی شرایط بنحوی هستند که تو نمی تونی از پس مشکلاتت بربیای اصلا سعی نکن که خودت پی راه حل باشی بلکه اونها را بعهده خداوند بگذار...
-
سخته ولی می گذره...
جمعه 30 بهمن 1388 17:32
امروز دوباره رفتی... بهت قول دادم گریه نکنم ولی مگه میشه...؟ داستان زندگی منم خیلی جالبه همه ی چیزایی رو که دوست دارم و عاشقشون هستم فقط پنج شنبه و جمعه می تونم کنارشون باشم مثل کنار تو بودن... مثل کلاس موسیقی رفتن... مثل با خانواده بودن... قصه ی زندگی منم این شکلیه دیگه ولی بازم خدارو شکر که به یادمه بهم سختی می ده...
-
امروز...
چهارشنبه 28 بهمن 1388 17:57
می دونی چقدر سخته تو دلت گریه کنی... آره خیلی سخته وقتی که دلت می خواد با همه ی وجودت و از ته دلت هق هق کنی نتونی مجبور باشی آروم اشک بریزی... کم آوردم... دلم واست تنگ نیست دیگه... دلم واست داره پرپر می زنه... دلم دیگه داره میمیره... قرار بود امروز بیایی ولی... چقدر خوشحال بودم که امروز می تونیم با هم بشینیم و یه...