-
راز
دوشنبه 23 مرداد 1385 11:19
با من رازی بود که به کو گفتم با من رازی بود که به چا گفتم تو راهِ دراز به اسبِ سیا گفتم بی کس و تنها به سنگای را گفتم با راز کهنه از را رسیدم حرفی نروندم حرفی نروندی اشکی فشوندم اشکی فشوندی لبامو بستم از چشام خوندی احمد شاملو
-
من پشیمان نیستم
یکشنبه 22 مرداد 1385 00:26
من پشیمان نیستم من به این تسلیم می اندیشم، این تسلیم دردآلود من صلیب سرنوشت را بر فراز تپه های قتلگاه خویش بوسیدم. در خیابان های سرد شب جفت ها پیوسته با تردید یکدگر را ترک می گویند. در خیابان های سرد شب جز خداحافظ . خداحافظ ، صدایی نیست. من پشیمان نیستم قلب من گویی در آن سوی زمان جاریست زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد و...
-
کوچه
شنبه 21 مرداد 1385 11:48
بی تو، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن، چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. در نهانخانه ی جانم یادِ تو درخشید باغِ صد خاطره خندید عطرصد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پرگشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم ساعتی برلب آن جوی نشستیم تو...
-
چندی شعر از حمید مصدق برای نیلوفر عزیزم
چهارشنبه 18 مرداد 1385 21:05
چه کسی خواهد من و تو ما نشویم چه کسی خواهد من و تو ما نشویم خانه اش ویران و عمرش نیست باد من اگر ما نشوم تنهایم تو اگر ما نشوی خویشتنی تو مپندار که این خاموشی من هست برهان فراموشی من.فراموشی من تو مپندار که این تنهایی تو هست برهانی بر جدایی تو.جدایی تو ای روشنفکر.ای روشنفکر با خلق در آمیز همراه خلق همراه خلق.با دشمن...
-
به هوشنگ گلشیری
سهشنبه 17 مرداد 1385 22:36
قناری گفت:ـــکره ی ما کره ی قفس ها با میله های زرین و چینه دان چینی. ماهی سرخ سفره ی هفت سین اش به محیطی تعبیر کرد که هر بهار متبلور می شود کرکس گفت:ــــ سیاره ی من سیاره ی بی هم تایی که در آن مرگ مایده می آفریند. کوسه گفت:ــــ زمین سفره ی برکت خیز اقیانوس ها انسان سخنی نگفت تنها او بود که جامه به تن داشت و آستین اش...
-
در قلب من
سهشنبه 17 مرداد 1385 13:24
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری رد میشی برمیگرده نگات میکنه بدون براش مهمی اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می افتی برمیگرده با عجله میاد به سمتت بدون براش عزیزی اگه یکی رو دیدی که وقتی داری میخندی برمیگرده نگات میکنه بدون براش قشنگی اگه یکی رو دیدی که وقتی داری گریه میکنی باهات اشک میریزه بدون دوستت داره اگه یکی رو دیدی...
-
نشانی
شنبه 14 مرداد 1385 22:19
((خانه دوست کجاست؟))در فلق بود که پرسید سوار آسمان مکثی کرد رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید ((نرسیده به درخت کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است. می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر بدر می آرد پس به سمت گل تنهایی می پیچی دو قدم مانده به گل پای...
-
زندگی
جمعه 13 مرداد 1385 17:48
زورکی نخند عزیزم میدونم اومدی بازی نمی خوام این آخرین بازی زندگیم به بازی خودتو راحت کنو فکر کن که جبران گذشتس از من میگذره اما به دلت چاله نسازی امدی بشکنی بشکن از من ساده چی مونده قبل تو هرکی بوده تموم تارو پود سوزونده تو هم از یکی دیگه سوختی میخوای تلافی باشه بیا این تو و دل و باقی احساسی که مونده......... دل ما...
-
تقدیم به تو
پنجشنبه 12 مرداد 1385 23:55
به جای دسته گل بزرگی که فردا بر قبرم نثار می کنی امروز با شاخه گل کوچکی یادم کن بجای سیل اشکی که فردا بر مزارم می ریزی ا مروز با تبسم مختصری شادم کن بجای آن متن های تسلیت گویی که فردا در روزنامه ها برایم می نویسی امروز با پیام کوچکی خوشحالم کن اگه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت این منم چون گل یاس نشستم سر راهت تو ببین...
-
ناگهان امواج
چهارشنبه 11 مرداد 1385 22:42
خلوت آرام دریا رقص ماه در آب و سرودی هراس انگیز لیک باران بر لب دریا بوسه ها دارد من با امیدی ژرف زیر مهتاب صبح گاهان را چشم انتظارم چشم در راه امواجی خروشان ناگهان امواج چون رقص باد باران می دهد آواز از شکوه جلوه ی فردا وز هیا هوی عاشقان در پناه باد باران مرغ باران می کشد فریاد می دهد آواز سعید حسینی شاد (پدر عزیزم)...
-
قریبانه
چهارشنبه 11 مرداد 1385 12:54
هرچی آرزوی خوبه مال تو هر چی که خاطره داری مال من اون روزهای عاشقانه مال تو این شبهای بی قراری مال من منم و حسرت با تو ما شدن توی بدون من رها شدن آخر غربت دنیاست مگه نه اول دو راهی آشنا شدن تو نگاه آخر تو آسمون خونه نشین بود دلت رو شکسته بودن همه ی قصه همین بود میتونستم با تو باشم مثل سایه مثل رویا اما بیدارم بی تو...
-
تلخ تر از همیشه.....................
سهشنبه 10 مرداد 1385 11:44
برای یک بار تو را دیدم برای یک بار تو را از دست دادم خیالی نیست.ولی با اشک ریخته چه کنم.کمی بیندیش........................................ سپهر
-
جخ امروز
یکشنبه 8 مرداد 1385 14:45
جخ امروز از مادر نزاده ام نه عصر جهان بر من گذشته است. نزدیک ترین خاطره ام خاطره قرن هاست بارها به خون مان کشیدند به یادار آر و تنها دستاورد کشتار نانپاره ی بی قاتق سفره ی بی برکت ما بود. اعراب فریبم دادند برج موریانه را به دستان پر پینه ی خویش بر ایشان در گشودم مرا و همگان را بر نطع سیاه نشاندند و گردن زدند. نماز...
-
ترا من چشم در راهم
شنبه 7 مرداد 1385 20:21
ترا من چشم در راهم شباهنگام که میگیرند در شاخ((تلا جن))سایه ها رنگ سیاه وزان دلخستگانت راست اندهی فراهم ترا من چشم در راهم. شباهنگام در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند. در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سر کوهی دام گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم ترا من چشم در راهم نیما یوشیج نیلوفر سپهر
-
دو کبوتر...!
جمعه 6 مرداد 1385 22:48
عصر جمعه است و دل باز بهانه ی تو را ساز کرده و...نمی داند که خود شوریده ترم برای شنیدن صدایت،کنر پنجره نشسته ام و عبور دسته جمعی پرندگان مهاجر را می نگرم،دو کبوتر کنار پنجره دانه میخورند ومن آهی میکشم ومی گویم:ای کاش ما هم................................. جمله ام را نیمه تمام می گذارم ،چشم های خسته ام را به روی هم...
-
چندی نوشته از نیلوفر عزیزم
پنجشنبه 5 مرداد 1385 14:05
ستاره ای آب میشودوخاطرات زلالی آب را تاب نمی آورند،چه زود درغباراندوه گم شدیم........!!! دلتنگی واژه ی مکررماست ووصال ساکت ترین هجادربخش بخش زندگی من وتو......!!! نه وصل ممکن نیست(سهراب)چه راست می گوید.آری همیشه فاصله ای هست ودراین میان فاصله ی من وتوکهکشانی است پر ازستاره های سوخته ودل تنگ من غریبانه درقفس تاریکش می...
-
دلم گرفته ای روست!
سهشنبه 3 مرداد 1385 22:21
دلم گرفته ای روست! هوای گریه با من گر از قفس گریزم کجا روم کجا من کجا روم؟که رهای به گلشنی ندارم که دیده بر گشودم به کنج تنگاه من نه بسته ام به کس دل نه بسته دل به من کس چو تخته پاره بر موج رها رها رها من ز من هر آنکه او دور چو دل به سینه نزدیک به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من! نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی...
-
مرثیه
دوشنبه 2 مرداد 1385 21:54
به جست و جوی تو بر درگاه ِ کوه میگریم در آستانه دریا و علف به جستجوی تو در معبر بادها می گریم در چار راه فصول در چار چوب شکسته پنجره ئی که آسمان ابر آلوده را قابی کهنه می گیرد . . . . . . . . . . . . به انتظار تصویر تو این دفتر خالی تاچند تا چند ورق خواهد زد؟ *** جریان باد را پذیرفتن و عشق را که خواهر مرگ است و...
-
شبانه
یکشنبه 1 مرداد 1385 21:25
دهانت را میبویند مبادا که گفته باشی دوستات میدارم. دلت را میبویند روزگار ِ غریبیست، نازنین و عشق را کنار ِ تیرک ِ راهبند تازیانه میزنند . عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد در این بُنبست ِ کجوپیچ ِ سرما آتش را به سوختبار ِ سرود و شعر فروزان میدارند. به اندیشیدن خطر مکن. روزگار ِ غریبیست، نازنین آن که بر در...
-
گلهای کبود
شنبه 31 تیر 1385 21:49
ای همه ی گلهای از سرما کبود خنده هات که از لبها ربود؟ مهر؛هرگز اینچنین غمگین نتافت باغ هرگز اینچنین تنها نبود. روزگاری شام غمگین خزان خوشتر از صبح بهارم می نمود این زمان ــــ حال شما حال من است. ای همه ی گلها از سرمای کبود! تاج عشقم عاقبت بر سر شکست خنده ام را اشک غم از لب ربود. زندگی در لای رگهایم فسرد. ای همه گلهای...
-
افق روشن
جمعه 30 تیر 1385 23:04
روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادریست. روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند قفل افسانه یست و قلب برای زندگی بس است. روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی. روزی که آهنگ هر...
-
هدیه
پنجشنبه 29 تیر 1385 17:24
من از نهایت شب هرف میزنم من هز نهایت تاریکی و از نهایت شب هرف میزنم اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم فروغ فرخزاد
-
جعمه
سهشنبه 27 تیر 1385 21:54
جمعه ساکت جمعه متروک جمعه چون کوچه های کهنه غم انگیز جمعه اندیشه های تنبل بیمار جمعه خمیازه های موذی کشدار جمعه بی انتظار جمعه تسلیم خانه ی خالی خانه ی دلگیر خانه ی در بسته بر هجوم جوانی خانه ی تاریکی و تصور خورشید خانه ی تنهایی و تفال و تردید خانه ی پرده؛ کتاب؛گنجه؛تصاویر آه؛چه آرام و پرغرور گذر داشت زندگی من چو...
-
زمستان
دوشنبه 26 تیر 1385 23:06
سلام به همه ی دوستان.امیدوارم حال همگی خوب باشه. خیلی از دوستان فکر کردن که من توی عشق شکست خوردم.ولی نه من شکست نخوردم من عشق بیشتر پیش شناختم.پس فکر بد نکنید. بعضی از دوستان هم شکایت داشتن که چرا دیگه شعر نمینویسی؟خوب در جواب باید بگم بعد از تصادف من مخم جابه جا شد و حوصله نداشتم ولی حالا نه سر حال سر زده یک شعر هم...
-
یاداشت تلخ ۲
یکشنبه 25 تیر 1385 21:27
برای خودم متاسفم...چون به یک همچین نتیجه ای در عشق رسیدم.برای خودم متاسفم که سالیانی وقت خود را برای هیچ از دست دادم. برای خودم متاسفم که عشق پاک هیچ معنی ندارد.یکی میگفت:عشق وقتی معنی دارد که انتخاب دیگری هم باشد.شاید راست میگفت. و خوب در این مدت بسیار پر تجربه شدم.و .............ولی این پایان این همه نوشتن ها نیست و...
-
یاداشت
یکشنبه 25 تیر 1385 16:22
سلام به همه ی دوستان. ببخشید که یک مدت نبودم.یکی از دلایل آن این بود که رایانه خراب بود.تو این مدت خیلی تقیر کردم.خودتان متوجه میشوید.تا بعد بدرود.
-
یاداشت تلخ
چهارشنبه 14 تیر 1385 14:21
سلام به همه ببخشید که این مدت نبودم.شمال بودم ولی جای هیچ کس خالی نبود چون تصادف کردم خودم چیزیم نشود ولی ماشین چیزی نموند ازش واسم دعا کنید بای بای .
-
من و تو
دوشنبه 5 تیر 1385 23:26
نه به نام خدای آن بالا نه به نام خدای این پایین به نام من و تو نگام کردی.نگات آروم آروم من رو احاطه کرد... ولی نفهمیدی... صدام زدی و صدای گرمت مثل لالایی آرومم کرد...ولی نفهمیدی... دستهامو در دست گرفتی و فاصله ی خالی بین انگشتامو پر کردی و دستامون با هم گرم شد...ولی نفهمیدی... ا ........... جان: من رو در آغوش گرفتی و...
-
قاصدک
یکشنبه 4 تیر 1385 23:39
قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟ از کجا وز که خبر آوردی ؟ خوش خبر باشی ، اما ،اما گرد بام و در من بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس برو آنجا که تو را منتظرند قاصدک در دل من همه کورند و کرند دست بردار ازین در وطن خویش غریب قاصد تجربه های همه تلخ با دلم...
-
من...
شنبه 3 تیر 1385 23:34
من ؟ گناهکارم . دارم تاوانش رو پس میدم. تنهایی . میدونی ؟ تنهایی سخته ٬ تنها شدن سخت تر. همین تمام