من / عشق
پاک یعنی
سرزمین لحظه
یعنی بیداد
عشق من
باختن عشق
جان یعنی
زندگی لیلی و
قمار مجنون
در عشق یعنی ... شدن
ساختن عشق
دل یعنی
کلبه وامق و
یعنی عذرا
عشق شدن
من عشق
فردای یعنی
کودک مسجد
یعنی الاقصی
عشق / من
عشق آمیختن افروختن
یعنی به هم عشق سوختن
چشمهای یکجا یعنی کردن
پر ز و غم دردهای گریه
خون/ درد بیشمار
عشق من
یعنی الاسرار
کلبه مخزن
اسرار یعنی
وقتی که رفت ، همهء رنگها کنار دریچهء قلبم مردند و فقط رنگ رفتنش ماند.......
وقتی که دیگر نبود ، همهء اطلسی های باغچه پژمردند......
وقتی که رفت.....آسمان دیگر آبی نبود......و خدا چتر خاکستری اش را بر سر چنار پیر گرفت و چشمانش را بست .......
وقتی که رفت خوبی همه سپید ، سیاه شد و شروع به گریستن کرد......
از وقتی که رفت .......هیچ باران نبارید.....همهء چلچله ها افسردند و داوودی ها با همهء زردیشان مرگ را فریاد زدند......
از وقتی که دیگر نیست....گل مریم گلدان کنار پنجره مرا به یاد هیچ عزیزی نمی اندازد .......
از وقتی که رفت....خانه چه غریب مانده ست....چراغهای خانه همگی خاموشند و پنجره ها رو به خاکستان بازند.......
از وقتی که دیگر نیست .....هیچ جاده ای دگر به خورشید نمی رسد......چراغهای رابطه نیز خاموشند......
دیگر هیچ کس برای گنجشکهای خاکستری و تنهای پشت پنجره دانه نمی ریزد.......
از وقتی که دیگر نیست....دلم از نارنجی غروب هیچ نمی گیرد.....از آن روز نارنجی غروب به اندازهء تمامی پگاه ها سپید است ......
از وقتی که رفت دلم دگر عاشق هیچ دلی نشد..........
so Lonly
دیروز کسی به من گفت Well someone told me yesterday
که وقتی عشقت را ترک می کنی That when you throw your love away
می خواهی تظاهر کنی که برایت مهم نیست you act As if you don t care
گویی که می خواهی به جایی بروی You look as if you are going somewhere
اما نمی توانم خودم را متقاعد کنم But i just can t convince myself
نمی توانم با کسی دیگر زندگی کنم I couldn t live with no one else
تنها کاری که می توانم انجام دهم And i can only play that part
این است که بشینم و از دل مجروهم پرستاری کنم And sit and nurse my broken heart
خیلی تنها ، خیلی تنها ، خیلی تنها so lonely ، so lonely ، So lonely
دیگر کسی بر در خانه ام نمی کوبد Now no one s knocked upon my door
هزار سال است، شاید هم بیشتر For a thousand years or more
آماده ام، اما جایی برای رفتن ندارم All made up and nowhere to go
به نمایش تک نفره ام خوش آمدی Welcome to this one man show
جایی بنشین ، همیشه خالی است Just take to seat they re always free
نه شگفتی ای، نه رمز و رازی No surprise no mystery
در این تماشاخانه ای که روح من است In this theatre that i call my soul
همیشه خودم بازیگر اصلی ام I always play the starring role
تنهایم ،خیلی تنها Lonely i m so lonely
دلم گرفته I feel so alone
حقیر شده ام I feel low
احساس می کنم I feel so
خیلی حقیر شده ام Feel so low
خیلی تنهایم I feel so lonely
خیلی تنها ، تنهای تنها I feel so lonely lonely lone
آره خیلی، دلم گرفته I feel so alone yeah
خیلی تنهایم So lonely
*****
سالهاست
گٍردِ رؤیاهای سرخ باغچهی خویش پر می زنم وُ
هنوز غربت تلخ همیشه را،
مزه می کنم
من خسته ام
و هیچ حاجتی به تأیید هیچ پروانه ای نیست
کافی ست دگمهی پیراهنِ پریروزم را باز کنی
تا پاره پاره هایِ عریانِ عمرِ هزار پروانه را،
به سوگ بنشینی.
من خیسِ خستگی ام
بیا شانه هایت را
بالش خیلِ خستگی هایم کن
شاید شبی
زخمهایم را زمین بگذارم
روزهایی که تورا.
خواب که نمیبینم انگار مردهام
و تورا.
تورا در شبی خواهم دید
که خواب نمیبینم.